هنوز عقبم!
هنوز که هنوزه چند سال و چند روز از خودم عقبم...
یکبار نشستم تقریبی اش رو حساب کردم، مدت "عقب ماندگی" ام را !
بی خیال سالش شده ام.
نشسته ام صرفا به عقب ماندگی همین سال جدید فکر می کنم...
خب سه تا بالا... چهارتا پایین... اون یه روز هم اونور...
به حسابی میشه...
بعله... الان روز 10 فروردین سال هزار و سیصد و نمیدانم چندِ عمر به ظاهر شریفمان است!!
خدا بده برکت، برو خیرشو ببینی... یه جوری حساب کردم مشتری شی!
***
پی نوشت: شوخی نیست، تازه این به تقویمِ عطاری مان بود! تقویمِ وظیفه و تقویمِ دل و تقویمِ یار انه و... که حرفش را هم نزن.
حق؛
برای درک زندگی کافیست چیزی بخوای و به دستش بیاری.
کافیست چیزی بخوای و در راه رسیدن به آن شکست بخوری.
تمام زندگی تکرار همین پیروزی ها و شکست هاست.انتخاب با خودته .
می تونی از شکست هات اونقدر راه بی برگشت بسازی
که در نهایت چشم بازکنی ببینی که خموده و آشفته ای
یا میشه تمام مسیرهای اشتباه رو علامتگذاری کنی
و باز به شاهراه اصلی بر گردیو باز بری ،
بری بدوی نفس تازه کنی،
به دستش بیاری. از دست بدهی، بخندی، اشک بریزی.
اما هرگز از حرکت باز نایستی...
*زندگی ادامه داره ....حتی وقتی نبض ساعت .. بخوابه رو دست دیوار *