عطار کوچولو

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

.: کبود چشمِ ترم...

رقیب با من و امثال من نکرد چنین
که شاهدم ز محبت نصیب چشمم کرد!

#عطار_کوچولو


*یک عدد عطار کوچولو با کبودی چشم!





کبود چشمِ ترم، شوق روی تو است          
مباد دل بکنی از چنین عزیز دلی!

#عطار_کوچولو



پست موقت!
۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عطار کوچولو

.: ازدواج بچه مشهدی {قسمت 1}

ساعت بلیط  5:30 دقیقه بود و من در 5:20 در میدان حوالی منزل، سرگردان یک دربستی خوش انصاف...

زنگ زدم به "میم" و گفتم: اگه میتونی ماشین رو نگهدار تا برسم. قرار مان شد 6، من خودم را برسانم و او ماشین را نگه دارد.

هر جور که بود یک راننده‌ی به شدت اعصاب خورد کن که ترجیع بند اش شده بود "من که می‌دونم با این ترافیک نمی رسی به اتوبوس. میخوای پیاده شی بری با مترو؟" و حال من که دقیقا مثل این {:|} بود!


***


رسیدم به اتوبوس، هنوز حرکت نکرده بود. داخل اتوبوس که رفتم فقط "سید ر" نشسته بود، با همان حالات عرفانی اش! کمی نگذشت که "اندک اندک جمع مستان رسیدند".

شروع کردیم به خرت و پرت گویی تا اتوبوس حرکت کند. اما هر چه گفتیم، فایده نداشت، انگار نه انگار! گویا قصد حرکت نداشت. گذشت و گذشت... گذشت و گذشت... دیگه به جایی رسیده بودیم که نمی گذشت! حدودا یک ساعت و خوردی از ساعت حرکت روی بلیط گذشته بود که تازه نرم، نرمک فال جناب راننده قرعه به رفتن داد و حرکت کردیم!


***


بالاخره با تاخیر بسیار، حوالی ساعت 9 صبح، در انتهای خیابان امام رضا .ع. دست به سینه و ایستاده به سمت حرم، عرض ادب کردیم.

۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۷ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عطار کوچولو