خدایا شکرت برای امروزم.
به ظاهر نکتهی خاصی نداشت و اتفاقا چند تا کارم هم نابود شد و بهشون نرسیدم.
اما زوایای جذابی داشت. اینکه کلا برنامهات غیر منتظره بره هوا، یه آدم اهل خیلی جالبناک هم کلامت بشه که پر از ایدههای کارآفرینانه و خلاقانه باشه. و تو رو ببره تو عالم یک سال پیش ات که تو همین مسیر بودی و "شاید" شکست خوردی و الان دوباره قلقلک ات بده برای این جور دیوونه بازیا...
صبح با دوستان و در جهت "هدف"...
عصر یه خواب دلنشین، از نوع خوابیدن در نمازخانه دانشگاهِ جنابان دوست! (طرح اذان تا اذان :} )
شب با خانواده، یه غذای معمولی، مهمانِ خودمان.
اما چقدر لذت بخش ه بدون ماشین، یه مسیر طولانی رو با خانواده طی کنی.
بعد "تازه جوان"ِ در طریق ازدواج میگه، ماشین داشتن جزو پیش نیازهای ازدواج ه. تازه جوان! یه چند وقت اول زندگی، حتی اگه میتونی هم ماشین نگیر. بذار لذت طی مسیر طولانی با مترو، از این ور شهر تا اون ور شهر رو بدون کلافگی ترافیک و بوق و... بچشی.
بذار حضور همسرت رو بچشی، بذار قدم هایت را با قدم هایش تنظیم کنی، بذار سردش بشه که شال گردنت رو بهش بدی!
"عشق یعنی...
منِ سرماییِ تب دار مریض
ژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری!"1
1. مهدی اکبری مهدیار
بدون شررررح:
*برنامه شب یلدای امروز یکی از دانشکده های یک دانشگاه دولتی شهر تهران از این قرار بود:
1. قرائت قرآن
2. آوازخوانی و ساز و دف و... 4 نفر از دانشجویان دختر و پسر
3. خاطره گویی هایی همراه با کنایه به ستاره دار شدن برخی از دانشجویان در سال های گذشته و بلندخوانی الفاظی نامفهوم(مثلا آواز) دانشجوی ستاره دار سابق
4. صندلی داغ با دعوت از مسئول بوفه ( که همراه با درخواست اضافه شدن سیب زمینی سرخ کرده به منوی بوفه) و مسئول اتاق چاپ و تکثیر
5. استراحت همراه با سرو یک قاچ هندوانه، یک مقوای لول شدهی تخمهی آفتاب گردان و چای و انار
*با توجه به خارج شدن اساتید از جلسه و مسئولین حراست، جلسه بیش از پیش خودمانی شد به این شرح:
1. دعوت از دانشجویان با استعداد برای تقلید صدای اساتید و اعتراض به اینکه اگر اقایان قرار است آوازخوانی کنند، پس خانم ها هم باید بیایند روی سن و آوازخوانی کنند.
2. آوازخوانی کردی (دشتی) یک دانشجوی فارغ التحصیل کرد که تلذذش از دوران دانشجویی اش، کثرت کردهای دانشکده بود. (از قدیم الایام دانشکدهی مذکور میزبان عدهی کثیری از کردهای کشور بوده است.)
3. دعوت از دانشجوی دانشکدهی اخراجی دانشکده و امتناع وی ( این دانشجو به خاطر توهین به یکی از ائمه اطهار چند سال قبل اخرج شده بود و اکنون در یکی از دانشگاه های دیگر مشغول به تحصیل می باشد.)
4. اجرای بازی "من هرگز.."
5. بالا آمدن یکی از دانشجویان هنجار شکن دانشکده (کار هایی همچون حاضر شدن سر کلاس با ماسک گوسفند و سیگار کشیدن گاه به گاه در لابی دانشکده اندکی از سبقهی فعالیتی ایشان میباشد.) و دعوت از نمایندهی مارکسیست(!) های دانشکده، به عنوان کسی که همواره در کنار بدنهی دانشجویی بوده.
6. دعوت از یک زوج تازه ازدواج کردهی دانشکده به همراه پرسیدن سوالاتی درباره نوع لباس خانم و چگونگی آشنایی شان با هم.
7. حافظ خوانی
و
.
.
.
8 و 9. عکس و رقص!
(+ تمامی برنامه همراه بود با موسیقی با ضرب تند و بالاترین صدای ممکن)
این بود شب یلدای دانشکدهای که مدیران آینده جامعه در آن تربیت میشوند.
حق؛