از همان روزهای اوج  "سفارت سوزی" و "محکوم کردن ها" و "ژست‌های محافظه کارانه انقلابی و غیر انقلابی" به این مسئله فکر می‌کردم که یه جای کار داره می‌لنگه...

بگذریم از این اختلاف نظر ها که مسبب‌اش "طرفداران آیت ا... شیرازی" بودند یا "خود کارکنان سفارت" [آن دسته از غیر دیپلمات‌های مانده در درون سفارت] و یا "دسته‌ی افراطی بسیجی‌ها"، میرسیم به مسائل مهم تر.

مسائلی مثل اینکه "مگه آقای خامنه‌ای باید سر هر سفارتی بیان تذکر بدن که تندروها بفهمن" یا "فرصت سوز های اعدام شیخ نمر" و یا صحبت رفقای هم دوره‌ای مان که صحبت از این می‌کردند که "باید تو دبیرستان ها دو واحد حقوق بین الملل یاد بدن که مردم بفهمن با کاراشون چه هزینه‌ای به کشور وارد میشه!" و یا حتی آن دسته از دوستان خوش قریحه { :) } که می‌فرمودند " اگر سری های قبل روی این سفارت تسخیر کن ها { :) } کار فرهنگی شده بود، الان این مشکلات رو نداشتیم!" در کل از همه‌ی دوستان سپاسگذارم ولی گویا مشکل از جای دیگه‌ای است.

مشکل رو یک مقدار حاکمیتی ببینیم. [سانسورمون نکنن صلوات! :) ] این که یک سفارت بر خلاف میل حاکمیت تسخیر بشه، بسوزه، اموال‌اش همچون غنیمت جنگی برده بشه، فقط و فقط ضعف حاکمیتیه !! بعله فرهنگ سازی کنید، آموزش بدین، اطلاعات بدین ولی ضعف حاکمیتی رو هم درست کنین. یعنی چی نتونستیم جلوی حمله به سفارت رو بگیریم؟ یه لینک امروز دیدم داغ‌ام تازه شد:



اگر "جیبوتی" رو مسخره می‌کنیم که "جیبوتی کجایی؟" و... :)
اگر "کومور" رو مسخره می کنیم.
و خیلی اگر های دیگه مشکل‌اش از جای دیگه است.

ما هنوز نفهمیدیم مبنای انقلاب اسلامی وسعت کشور ها و نفوذ و اروپایی یا غیر اروپایی بودن‌شون نیست، مستضعف و مستکبر بودن‌شون ه!

این میشه که فرانسه میشه "خوشتیپ‌های قدبلند" ؛
شیخ زکزاکی میشه"سیاهِ آفریقایی"!